اقوام و قبایل

mobta

اقوام ساکن در افغانستان

۱- پشتون ۲- تاجیک ۳- اوزبیک ۴-هزاره  ۵- ترکمن ۶- بلوچ  ۷- ایماق  ۸- نورستانی ۹- پشه یی  ۱۰- ترک  ۱۱- عرب ۱۲- سادات  ۱۳- پامیری( واخانی ها،  منجانی ها، شغنانی ها، اشکاشمی ها، زیباکی ها و سنگلیچی ها ) ۱۴- گجر ۱۵- مجددیان ۱۶-قرغیز  ۱۷-کرد ۱۸-قرلق ۱۹- خواجه گان  ۲۰- قزلباش  ۲۱-قزاق ۲۲-یفتلی  ۲۳- تاتار ۲۴-براهوی  ۲۵-بیات  ۲۶-  جمشیدی   ۲۷-شیخ محمد روحاني ۲۸-پراچی ۲۹- اورمر ۳۰- فیروزکوهی ۳۱-مغل ۳۲-شاخیلان ۳۳- لقیان  ۳۴- لرخابی ۳۵-تیموری ۳۶-گوَر ۳۷-خلیلی ۳۸-سوریان ۳۹-سجاني ۴۰-فرمولی ۴۱- سمینی تیمنی ۴۲-جت ۴۳-چنگری(مسلی)  ۴۴-جوگی ۴۵-سیکان ۴۶- اهل هنود ۴۷-یهود.  


قبایل وپس منظرتاریخی آن

حینیکه ما ازیک ساختار عمومی ویا سازمان درمورد قبیله سخنرانی مینمائیم، این تصورهویدا میگردد که قبیله چه است؟ مفهوم آن چیست؟ حدو حدود آن چه شکل میباشد ، ومعنی اش چه می باشد وبه همین ترتیب به سوالات بیشتر مواجه میگردیم.

قبیله کلمه عربی است وجمع آن قبایل بوده ومعنی اش جمعیت یا گروپ ، وجمع شدن جمعیت های ازپدران ونیاکان وحد بندی آنها را قبیله میگویند ودرانگلیسی به نام (Tribe) که ازکلمه لاتین (Tribus) اخذ گردیده ودرعربی بنام شجره یاد میدارند ومعنی آن درخت بوده ودرپشتو به نام (خیل) یا (ټبر) یاد میگردد.

مکافات دکوم گناه دکوم شامت دی

چی ډبرد میرجمله شودرست ټبر

وبطور واقعی ودرست آن باید متذکر گردید که ساختار اتنوگرافی (Enthnographic structures) وتقسیم بندی اقوام وخیل ها به مثابه شاخچه ها وشاخ وبرگ یک درخت بوده که یک شاخه آن ازدیگرآن نمو میکند وبعداً ازآن دیگرپیدا وادامه پیدا مینماید.بناً اگرشاخ اول آن مادر شاخ دوم آن دختر، شاخ سوم آن نواسه ،شاخ چهارم آن کواسه ، شاخه پنجم آن تحت کاسه ، شاخ ششم آن لخک دروازه ، شاخه هفتم آن بیگانه است این سلسله دوام می یابد مگر مودل قبیله درحلقه هشتم آن ازفعالیت دور می ماند وهمانا این سلسله زنجیره وی درجامعه قبیلوی درساختار اتنوگرافیکی زنده دیده میشوند که ما دربحث های آینده درمورد ترمینولوژی(Terminology) این موضوع صحبت خواهیم داشت دراینجا ازنظرتاریخی یک اندازه بحث لازم بوده وآن اینکه پیدایش انسان وپیدایش جمعیت که معادل اروپایی  (Anthropogensis)  و (Sociopogemse)می باشد. به منظور تکمیل شدن آن جریان ها وپروسه های طولانی را پیموده است که فاصله زمانی آن تقریباً تا چهار میلیون سال میرسد.

تاریخ واضح میسازد که انسان های گله یی دردوران کمون اولیه ودوران حجر چطور به افزار سنگی آشنا گردیدند وچطور دردوران قرون وسطی انسان به (Neanderthal)و(Homosapins) مبدل گردید ودردوران قرون جدیده انسان های پیشرفته معاصر به میان آمد وافزار های کاری را ازسنگی الی آهنی تکامل نمود وروز بروز افزار عصری تر ومتکامل ترگردید وضرورت های زنده گی انسان ها پوره شد وهراندازه یی که انسان متمدن ترگردید شعور آن رشد ونمونموده وانسان ها عصری ترومتکامل ترشده وپله های نردبان تمدن را پیمودند وبه همین شکل انسان موازی با پیشرفت افزار جامعه زبان آن ها متکامل تروشعورآن ها قوی تر گردیده وبه همین شکل با تاریخ پیدایش انسان ها جریان ساختار اجتماعی انسان ها وتقسیم بندی آنها هم شروع گردیده است به این اساس قبیله یا خیل چنان مقوله ایست که به یک دوره ( اقتصادی ، اجتماعی) تاریخی ارتباط دارد. امروز قبیله یا خیل درهرجای ودرخشکه های آسیا وافریقا به مثابه ساختار های اجتماعی وجود دارد. همچنان هندیان امریکایی وسرخ پوستان(American Indians) به شکل قبایلی زنده گی دارند ودرآسترالیا وزیلاند جدید این شکل قبایل گروپی واجتماعی به نام ابورجین (Aborigines) یاد میگردند وجود دارند. بعضی محققین غربی 20 ملیون پشتون ها درساختار های جمعیتی پشتون ها شامل می نمایند واین شکل عقاید ونتیجه گرفتن نه تنها درست نمیباشد بلکه به آن افسانه هایی می ماند که پشتون ها را گاهی عرب وگاهی بنی اسرائیل معرفی مینمایند که البته نویسنده های افغانی وتاریخ نگاران براساس اسناد تاریخی این روایت ها وافسانه های بی بنیاد را رد کرده اند وپشتون ها را یک نژاد اصیل آریایی می شناسند. ودربخش های آخردرین مورد صحبت میداریم که ساختار قبیله یی چه است ورده بندی آنها چه طور می باشد ومودل آن چه وشاخص های شناسایی آنها کدام ها اند وموفقیت های عمدۀ آنها درکدام ساحات است وعلل دوام آنها کدام ها می باشد. آیا قبیله یک سازمان دایمی است؟ ویا تغییر می یابند ویا مطابق قوانین تبدل خود را عیار مینماید.

دانشمندان بزرگ جمعیت های بزرگ انسانی وشنونده گان دراین عقیده هستند که: ( تولید هدفمند اقتصادی به مثابه یک داش است که اقوام وقبایل درآن منحل میگردند وملت ازآن به میان می آید.)

تاریخ نشان میدهد که آریائیان قبل از(2500) سال قبل به زنده گی اجتماعی شروع نموده اند ومدنیت دوم آریائیان ازسال (1200 ق م ) دربلخ شروع شده است دراین دوره برای اولین بار دراین دوره به نام (یما) پادچا به نام بلخ شهرتاریخی را آباد کرد ومردم را درزراعت ومالداری معروف نمود. ودرسال (630 ق م ) آئین زردشتی درآنجا رایج گردید. وموصوف به وحدانیت وعظمت بی مانند خداوند (ج) قایل گردید ومردم را به طرف خداوند واحد دعوت نمود، زنده گی شهری ودهاتی انکشاف یافت ودرابزارکارتغییرات به میان آمد ودراصلاحات زراعت دست به کارشد ودرهنر وادبیات انکشافات رونما گردید. وازآنجاییکه افغانستان درسر راه چهاراهی خشکه آسیا موقعیت دارد. بناً منطقه تصادم خارجیان ومنطقه تلاقی تمدن ها به شمار میرفت.

به این ترتیب مدنیت سابقه افغان ها وشهرهای افغانها ازاثرتهاجم سکندر یونانی درسال های (330 ق. م) وهجوم عرب ها (633 م ) چپاول چنگیز (230 م ) به خاک برابرگردیدند وسه مرتبه هجوم واستعمار خارجی ها درسالهای ( 1839 – 1879 و 1919) خانه جنگی ها، وتجاوز امپراطوری شوروی درسال (1979) وسه دهه جنگ خانواده گی ودست درازی خارجی الی حال دوام دارد وقابل یاد آوری می باشد این جنگ ها ومداخله های خارجی ، بحران ها وبی ثباتی همانا اسباب است که مانع پیشرفت نظام های قبیلوی گردیده زیرا جنگ وبحران سبب نیستی ونابودی است وباعث آبادی نمیباشد ودرجنگ مفادکسی میدارد که جنگ را تحمل نماید وازآن عایدبدست آورد. اگرچه به صورت عموم افغانستان ازاین حالت خارج گردیده است وبطرف ملت سازی روی آورده است مگر بازهم موانع جدی درمقابل ماقرار دارد. که مانع رشد سریع دراین عرصه میگردد.

تا حال درمورد پس منظر قضایای تاریخی بحث های داشتیم وحالا درمورد مشخص نمودن ساختار نظام قبیلوی وساحات قبیلوی بحث مینمائیم.

قبایل پشتون ها ازارندو ولایت کنرگرفته الی سپین بولدک کندهار وازدیرو با جوړگرفته الی کویته وچمن درد وطرف خط قبایل پشتون ها دریک ساحه جغرافیایی مشترک سکونت دارند. آنها باداشتن مشترکات خونی ، رگ ، زبان ، کلتور، مذهب، روحیات ، رسم و رواج وعنعنات با همدیگر مزج گردیده اند وافتخارات مشترک تاریخی دارند، به طورمثال سالارزی، ماموند ومشوانی کنر، دیروباجوړ دریک منطقه مشترک زیست دارند، مومند وصافی درکنر ودرمومند ایجنسی، مومند وشینواری درننگرهار ودرمومند وخیبر ایجنسی طورمشترک قراردارند، درپکتیا اقوام څمکنی، منگل ، ځدران ، مقبل وځاځی ودرکرم ایجنسی نیز مشترکاً قراردارند ودرخوست ووزیرستان شمالی، گربز، سیدگی ووزیر(تیټی مراخیل) ارتباطات قوی برادرانه دارند، قوم وزیر دروزیرستان جنوبی پکتیکا وسیدگی سلیمانخیل وتاڼی صاحبان زمین مشترک هستند.

همچنان زابل، توبه کاکړی وژوب کاکړ درمنطقه واحد زیست مینمایند، همچنان مردم کندهار، کویته ، چمن ، گلستان ، توبه اڅکزی، نورزی واڅکزی با همدیگر برادران اندو با مردم نیمروز، بلوچ وبلوچستان دارای ساختارهای مشترک خونی میباشند. وهمچنان نوارقومی ازارندوی ولایت کنرگرفته الی سپین بولدک دردوطرف خط ترسیم گردیده که دارای سابقه بس طولانی را دارا می باشند وازهمه مهمتراین نوار ازاسدآباد گرفته الی گومل ادامه می یابد که با ژوب کاکړپهلوبه پهلو زنده گی مینمایند ودرتعریف نوارقبایلی آمده است: درآن طرف قبایل آزاد درهفت نماینده گی سیاسی آباد بوده که این مناطق را تحت بررسی قرارمیدهیم. مردم این مناطق همیشه با درنظرداشت روش های منطقوی کرکتر های شان با دولت های مرکزی درتضاد باقیمانده اند.«یعنی مردم ازمناطق آن طرف ازپاکستان وفرنگی الی این طرف با حکومت مرکزی افغانستان مناطق وحلقه، ازکوه های هندوکش وسلیمان احاطه کرده است که یک برشش آن را همواری وپنج برشش آن را کوه ها وسه میدانی را دربرمیگیرد. ونفوس مجموعی آن بیش از شش میلیون تخمین میگردد ومساحت آن (69959) کیلو مترمربع می باشد ودرین ارقام صرف مناطق قبایل را دربرمیگیرد ومناطق شهری مانند جلال آباد ، خوست مرکزی، شهرگردیز که کرکتر قبائیلی ندارند شامل نمی باشند. وزنده گی این مناطق وابسته به زراعت ، مالداری، جنگل داری، باغداری ، تجارت وکارمارکیت ها تکیه دارد ورشد نفوس دراین مناطق وحالت خراب وسایل وپایین بودن سطح تولید حاصلات زراعت نسبت به ضرورت آن ها نهایت ضعیف باقیمانده است، آفات طبیعی وخشکسالی وخرابی حالت آبرسانی به بنیاد طبیعی اقتصاد تاثیر نامناسب وارد نموده است وبه این ترتیب بیکاری وبی روزگاری افزایش می یابد وامورمحوله زنده گی مقیدتر میگردد.

بناً براساس این موضوع همه ساله یکتعداد خانواده های قبایلی ازمناطق مسکونی پدری شان به مناطق شهری کوچ مینمایند وجوانان شان به کارهای مارکیت می پردازند وبراساس معلومات بدست آمده ازمناطق قبایل آزاد هرسال به تعداد(12000) خانواده درپاکستان درساحات قانونی مجبور به کوچ کردن میگردند. وضع مناطق قبایلی درافغانستان همچنان همین طورمی باشد.

این پروسه ازسال (1965) شروع شده است وامروز از دیر، باجور، مومند، خیبرایجنسی،شینوار به شکل کتلوی درپیشاور واطراف آن، درچارسده ، مردان ، سوابی، نوښار وتختبای مستقر شده اندو مومند وافریدی درسرک های اسامبله مرکزی وظیفه نهایت عمده را دارا می باشند. مردم مسید ووزیردرکارخانه های کوچک وبتی های خشت وتانک درمنطقه دیرۀ اسماعیل خان وبنواراضی وسیع را گرفته ودرآنجا اقامت دایمی را اختیار کرده اند. واین موضوع همچنان دوام دارد. آنها سه ماه گرمی تابستان را درکوه ها وسه ماه دیگر را درمناطق کوهی زیست مینمایند. وسوال این است که آن مردم که قبل ازقانون به مناطق شهری اقامت داشته اند آیا قبایل باقی می مانند؟ نخیر هیچگاه نه! وریش سفیدان آنها صرف بادرنظرداشت عنعنات قبایل خصوصیات شانرا باخود حفظ نگهه داشته وخصوصیات نسل های مذکرومونث جوانان در درداش های زمان ذوب میگردد ودرجامعه مدنی حل میگردد یابه عباره دیگرجز جامعه مدنی آن منطقه میگردند. ثانیاً باید متذکرگردید که درنوار دوطرف مرز تعداد افراد کاردرحدود (450000) درساحه ممالک نفت خیز ویا درپاکستان وایران ویا درمارکیت های صنعتی کاررفته اند، که ازاین جمله به تعداد(300000) نفرازقبایل آزاد و(150000) نفراز طرف افغانستان قبایل هستند. ومجموع عواید کاری شان کم ازکم الی (648.000.000.00) افغانی محاسبه شده است وطبق بعضی محاسبه های دیگراین ارقام الی دومیلیارد دالرامریکایی تخمین میگردد. با این عواید کم آنها مصارف مواد اولیه زنده گانی شانرا تکافو مینمایند وخانه های ابتدائی شانرا آباد ونظام آبی آنرا درست مینمایند وشکل خانواده گی  شانرا تغییر میدهند وبه تجارت وکارکردن مصروف می باشند ودرمناطق نزدیک شهر یک ساحه زمین را گرفته وبه این شکل درشکل کمی وکیفی زنده گی شان تغییرات به میان میاورند اگرچه این جریان بسیار به سرعت نمیباشد مگربا آنهم به طرف یک جامعه مدنی میروند وبه جمعیت های قبائیلی ازنظر مضمون وکیفی تغییرات وارد میاورند.